به وقت زندگی

این زندگی تازه و آرام

آرایشگاه تولدی

دوست داشتن خود

 

در این لحظه اونقدر خر کیفم که وصف نشدنی هستش :)))

چرا؟ چون بعد از سه چهار سال که فکر میکردم باطری لپ تاپ خراب هست و انداخته بودمش توی کشو لوازمات الکترونیکی؛ با این برق رفتن ها همسر گفت چرا امتحانش نمی کنی؟ و الان من با شارژ باطری نشستم روبروی کولر که نمیرم از حرارت 

تف تو روی ....

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

مکالمات مادر دختری

خوابیده روی زمین و من خم شدم روش و بغلش کردم و حال ببوس کی نبوس. خیلی بی مقدمه میگه: "اگر من دوستت نداشتم چی کار می کردی؟"

با مکثی بهش میگم: "باز هم دوستت داشتم و برات همه کاری می کردم. اگر من تو رو دوست نداشتم چی کار میکردی؟"

ماهک: "برات هیچ کاری نمی کردم"

دریچه ای نو به زندگی

مسیری روی آب

 

اندیشه‌ی ماهیت‌گرا ذات انسان را تثبیت شده می دانست و به او به عنوان مکانیسم حق درک مستقیم از دنیای اطرافش را نمی دهد در حالیکه پدیدار شناسی می گوید انسان در حال تجربه ، ظهور و "شدن" است و انسان قدرت خلق خویشتن را دارد و به گفته ی سارتر:"وجود مقدم بر ماهیت است".

 

خرابکاری سه نفره

 

ماهک مشغول بازی با نرم کننده خودش و اسپری دو فاز منِ. یک وقتایی چنان مشغول بازی میشه که دیگه حواسش به هیچ چیز نیست. صدای همسر از اتاق میاد که با پدرش در مورد مالیات زوری که مجبور به پرداختش هستیم صحبت میکنه و من با یک حال خوب قشنگی نشستم از قشنگی  های زندگی بنویسم.

فقط و فقط ماهک

خیلی از چیزهایی که میخوام در مورد ماهک بنویسم رو به یک ساعت نمی کشه فراموش می کنم و بعد هی فکر می کنم چی گفت که حیرت کردم؟ چی گفت که مردم از خنده؟ اما یادم نمیاد. با این حال ...

 

دو هفته قبل رفتیم کوه. موقع برگشت بوی جوجه فضا رو پر کرده. ماهک میگه همه جا رو به بو کشیدن :)))

 

نی رو جلوی صورتم تکون میده. هر چقدر می گم نکن گوش نمیده. میگیرم ازش و میگم این درازه کار بدیه. میگه خودت درازی

 

شیطنت میکرد همسر بهش میگه این کار خطرناکِ. میگه خودت خطرناکی 

love me

غرق لذت سبکی بعد از حمام؛ جلوی آینه توقف می کنم و چشم میدوزم به چشمای زنی که تو آینه پرتو مهربون نگاهش دلم رو روشن کرده. چشمهاش رو یواش می بندد و باز می کند و فخر فروشی می کند. لبخند پهنی صورتش را می پوشاند و من بی اختیار می گم دوستت دارم. ماهک با موهای خیس منتظر است کمکش کنم که لباس تن کند.

چرا نیست؟

نمیدونم چرا مطلبی که بعد از نوشتن تصمیم گرفتم امروز منتشرش کنم نیست شده :(((

یک روز مزخرف

یک وقت هایی هم هست که با وجود کلی هیجان و انتظار برای رسیدن مناسبتی که برات مهم هست و علیرغم تلاشت برای بیرون کشیدن خودت از منجلاب احساسات تهوع آور پریود و تلاش همسرت برای سوپرایز کردنت؛ همه چیز طوری پیش میره که کلا گند میخوره به تلاش و هیجانت و قسمت بدترش اونجاست که بچه ات به شدت اذیت بشه و تو بلد نباشی چطور از بچه ات تو اون موقعیتی که ما بزرگترها با سختگیری هامون تلخش میکنیم؛ محافظت کنی

 

آرزوی خودِ خودم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به کشف شهودی در این روزها نائل گشتم؛ نگفتنی :)))

چنان آموخته هام از مطالعات این چند سال و کنکاش های درونیم منسجم شدند و به طرز حیرت آوری من رو به سمت مقصدم هول میدن که از روز دهم اردیبهشت که تصمیم نهایی ام رو گرفتم که دقیقا از این زندگی چی میخوام؛ به جز همون شب که فهمیدم " عامل تورم شدید سال قبل ما بودیم" :))  و باید به زور مالیات هنگفتی براش بدیم :((( و تا تونستم فحش دادم و حرص خوردم؛ بقیه روزها آنقدر غرق هیجان تصمیم ام هستم که یک وقتایی روی پا بند نیستم. حالا نه اینکه این تصمیم خیلی عجیب غریب باشه ها. نه. فقط من سالهای سال، از وقتی یادم میاد هر روز که بیدار میشدم دچار احساس گناه و عذاب وجدان بودم که یک روز دیگه هم گذشت و من دنیا رو متحول نکردم :))) جدا از شوخی همیشه فکر می کردم باید کاری محیر العقول انجام بدم و تغییری حیرت آور ایجاد کنم. اما در چه زمینه ای و اصلا چه تغییری؟ هیچوقت نتونسته بودم جواب این سوال رو بدم. سالها دنبال مفهوم زندگی می گشتم. این که زندگی چیه؟ هدفش چیه؟  و  چه باید بکنیم که زندگی کرده باشیم؟ 

 

تازگی اینجا نیاز روح من است
.
.
.

به قول ماه کوچکم "قدرت جادویی، درونتِ"


من در بلاگ اسکای

https://life-time.blogsky.com/
Designed By Erfan Powered by Bayan