به وقت زندگی

این زندگی تازه و آرام

جمع کردن انرژی

یک وقتهایی فقط خودتی که می باید حال خودت رو خوب کنی 

و .....

 

از دست ماهک

گاهی هم باید با دو تا گیره ادای لبخند رو در بیاری

هفته ای که گذشت

]چقدر کودکانه هیجان زده ام برای زیستن

غزل

 

باز هم زنده باد خودم

دیگران هر چقدر هم نزدیک باشند و صمیمی

باز هم هیچ کس به جز من قادر به تغییر، آگاهی و رشدِ من نیست

من و فقط منم که باید مراقب آگاهانه زیستنم باشم

غ‌زل

 

پایان رنج

 

رنج دردناک است و طاقت فرسا

اما زمانی که به پایان می‌رسد 

شیرین‌ترین لحظه‌های عمر را تجربه می‌کنیم

غزل

 

سیاه و سفید

گاهی رنج چنان ناگهانی سر و کله اش پیدا می شود که به طرز اسفناکی آچمز می شوی و میان دست و پا زدنهایت به دنبال دلیل می گردی. در آنِ واحد 100 دلیل برای آن رنج پیدا می کنی که تا قبل از آاین هیچکدام را عامل رنجی در آینده نمی دیدی و وقتی تشخیص نمی دهی کدام عامل اصلی بوده شاید بهترین کار این باشد که فقط افکارت را کنترل کنی. اما کنترل افکار هم به این سادگی ها نیست. اصلا گاهی به نظرت می رسد به هیچ چیزی فکر نمی کنی اما سرت که علایم جسمانی خلاف این را نشان می دهد

دوستهای ندیده

دوستای قشنگم از تک تک تون ممنونم

مرسی که هستید

چند بار تلاش کردم بنویسم اما نشد

و الان دیگه نگران دلواپسی های خانوادم نیستم افتادم توی گرداب احساسهای عجیب غریبی که آرزو می کنم نه خودم و نه هیچ موجود زنده ای توی دنیا تجربه اش نکنه

تازگی اینجا نیاز روح من است
.
.
.

به قول ماه کوچکم "قدرت جادویی، درونتِ"


من در بلاگ اسکای

https://life-time.blogsky.com/
Designed By Erfan Powered by Bayan