به وقت زندگی

این زندگی تازه و آرام

21. دیتای معیوب

الان دیگه ظرفیت غر نزدنم پر شده و دلم میخواد داد بزنم و بپرسم خدایا من کی از شر این کارمای لعنتی کهدمیگن خلاص میشم و این وضع وحشتناک آزاردهنده تموم میشه؟

 

۲0: بعد از مدتها

به خودم قول شرف داده بودم که بعد از یک ماه اهمال کاری امشب شده بیدار بمونم باید انجامش بدم. با وجود اینکه خیلی دلم میخواست بخوابم کتری رو روشن کردم و بعد از شستن میوه ها یک چایی خوش رنگ ریختم و بعد از نوشیدنش با گز، یادم اومد که برای لذتبخش شدن کار بلید به شیوه قدیم عمل کنم. دنبال کردن یک داستان جذاب.

فیدیبو رو باز کردم و لابلای کتابهای صوتی ام دنبال یک رمان جذاب گشتم. مدتها بود هیچ‌ کتابی نخونده بودم و حتی گوش نداده بودم. هر بار احتیاج داشتم به چیز متفاوتی، فایلهای دوره هام رو گوش میدادم که مرور بشن اونچه آموختم. بارها وسوسه شده بودم بخونمش و این بار بالاخره "کفش باز" رو پلی کردم. تقریبا کارم دو ساعتی طول کشید اما بالاخره انجام شد و من یک قدم به صلح درون نزدیک شدم. :))

سکوت شب، نداشتن حواس پرتی، فقط خودت بودن لذتنبخش ترینه

 

 

غ ز ل واره:

+ چرا حس نوشتن یک مدت قُل قل میکنه و گاهی اصلا بیدار شدنی نیس. خیلی وقته که حالم خراب باشه ترجیحم ننوشتنه اما خوب بعدش هم که روبراه میشم دیگه تب نوشتن خوابیده و بیدار نمیشه

 

+ اگر تا فردا ظهر کارم تمام بشه یک هدیه خوب پیش خودم دارم :)

تازگی اینجا نیاز روح من است
.
.
.

به قول ماه کوچکم "قدرت جادویی، درونتِ"


من در بلاگ اسکای

https://life-time.blogsky.com/
Designed By Erfan Powered by Bayan