به شدت احتیاج دارم با کسی حرف بزنم. کسی که قضاوت نکنه و فقط گوش کنه. اینقدر قلبم سنگینه که احساس می کنم از فشاری که روش هست نزدیک به انفجار هستش. اما چی بگم؟
دیشب خواهرک زنگ زد و بین حرفهاش از مشکلاتی گفت و گریه کرد و ازم خواست برای همسر اصلا تعریف نکنم. بعد به خاطر ماهک من حتی نمی تونم گریه کنم چون همین که صورتم خیس بشه خودشو مچاله میکنه کنارم یا توی بغلم و میره تو فاز گریه و من مجبورم این برون ریزی رو بیخیال بشم. بعد من الان توی روابط واقعی ام، رابطه ای ندارم که بتونم چنین حرفهایی رو مطرح کنم و نزدیکانمون هم خودشون اینقدر درگیری مسائل خودشون هستند که ترجیح میدی سکوت کنی
ولی من الان احساس می کنم میمیرم اگر حرف نزنم و نمی دونم باید چه خاکی تو سرم کنه از این وضع خلاص شم
- سه شنبه ۳۰ آذر ۰۰