به وقت زندگی

این زندگی تازه و آرام

دلواپسی

باید آرامش داشته باشم. نگرانی‌هایم را در درونم حبس کرده‌ام و رسما احساس خفگی دارم. اما گفتن‌اش هم برای دیگران دردی دوا نمی کند علاوه بر اینکه همسر گفتن چنین مواردی را جار زدن می داند. حتی برای خانواده‌هایمان. البته که گفتنش سودی جز نگران کردن‌شان ندارد. از طرفی آخر هفته احتمالا مهمان داشته باشیم و من با دکتر رفتن ها فرصتی برای مرتب کردن خانه ندارم و همین کارهای پیش رو هم مزید بر علت شده که استرسم مضاعف شود.

امروز سومین روزی است که ماهک راه می رود و مفصل هیپ اش صداهای بلندی می دهد. دکتر دیشب معتقد بود که جای نگرانی نیست چون دردی ندارد. با وجود اینکه دیشب و دیروز خوب بودم؛ امروز دوباره نگرانم. سختی کار آنجاست که باید این نگرانی را از دید ماهک پنهان کنم.

منم می خواستم حال ماهک رو بپرسم که خودت نوشتی تا به حال چیزی راجع بهش نشنیدم .

می دونم خیلی نگرانی فقط دعا می کنم هیچ مشکلی نباشه .

مرسی رویای عزیزم

عزیزدلم 🥺🥺🥺 درک میکنم نگرانی برای بچه از همه‌ی نگرانی‌ها بدتره 😞

ایشالا که چیزی نیست غزل جان توکل کن به خدا و دلتو آروم کن💜

ممنونم یاسی جانم

گرچه شاید کلیشه‌ای باشه اما یه کلیشه‌ی خوبه که معمولاً یادمون میره 

«بسپر» به قادر مطلق...

گر تو را نوح است کشتی‌بان ز طوفان غم مخور

 

گاهی تنها راه همینه 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تازگی اینجا نیاز روح من است
.
.
.

به قول ماه کوچکم "قدرت جادویی، درونتِ"


من در بلاگ اسکای

https://life-time.blogsky.com/
Designed By Erfan Powered by Bayan