به وقت زندگی

این زندگی تازه و آرام

کارهای ناتمام

 

یه جور ناجوانمردانه ای روزها شب می شوند و من شبها با یک دنیا کار انجام نشده چشم در چشم می شوم. کمرم در شرف دو نیم شدن است. وقتی غروب شد ماهک گفت: "مامان اینقدر کار کردی که شب شد" با این حال ناراضی ام. چرا هیچ چیز سر جایش نیست؟ چرا احساس بی عُرضه بودن می کنم؟ من از ساعت 6 صبح بیدارم اما هنوز خانه همانقدر بهم ریخته و نامرتب است. تنها تفاوتی که هست تمیز شدن کف پذیرایی و آشپزخانه است و چقدر اینجور وقتها خستگی به تنم می ماند. ته دلم ولی امیدوارم نگاهم سخت گیرانه باشد اگرچه باور ندارم سخت گرفته باشم.

+ امروز تمرکزم صفر بود. صفر به تمام معنا و این خیلی عجیب بود.

+ دلم لک زده بی دغدغه بنشینم. بنویسم و وبگردی کنم نظر بدهم و نظر تایید کنم ولی چرا همین کارهای ساده و کوچک برایم رویا شده؟

 

غزل جان حال و هوای پاییز انگار آدم رو دچار رخوت میکنه، البته برای من اینجور هست. یه وقتایی در اوج کلافگی از بهم ریختگی خونه و دیدن پارکینگ ماشین و خرده ریزهای پسرکم کف سالن ، یه «بیخیال» به خودم میگم و سرخوشانه دمنوش می خورم. امتحانش غزل جانم. دختر خوش قلب لحظاتت پر از آرامش💝😍

شاید نمیدونم دردم چی بود
الان خیلی بهترم
داره بهم خوش میگذره و کارام هم دو روزه داره بهتر جلو میره :)

سلام عزیز دلم.

مطمئنم که داری به رفیق جان من سخت می‌گیری!

تو بهترین خودت هستی غ ز ل! یه کم کوتاه بیا 😉

سلام شارمین مهربونم
میدونی یه جور عجیبی تمرکزم بهم ریخته
در حقیقت وقتی ماه نمیذار کاری که فکری هست رو انجام بدم و صد بار از جا بلندم میکنه بهم ریختگی افکار و دلواپسیم واسه کاری که نتونستم انجام بدم نمیزاره خوب به بقیه کارام برسم
همسر هم میگه تو خیلی کار میکنی بعد یهو بیخیال میشی و بعد که دوباره شروع می کنی خیلی اذیت میشی 
الانم بیا خونمو ببین به جز روی کابینت ها که بهم ریختگی های منه کل خونه پر از لباسا و اسباب بازیهای ماه هستش
و من هنوز نتونستم یادش بدم جمع کنه وسایلش رو از بقیه جاهای خونه
البته دیروز خودش اتاقش رو مرتب کرده بود

عزیزم منی تو که منو بهترین خودم میدونی مرسی

غزل بانو جانم

تمام چیزهایی که ازشون گفتی و نوشتی رو هممون تجربه کردیم ، بدون استثناء.

میگذره...

مطمئن باش.

یه وقتایی دست و پا زدنهامون بدتر میکنه همه چیز رو.

آروم بگیر تا راحتتر بگذره.

همینطوره 
ولی همش فکر میکنم اگر من مدیریت بهتری داشته باشم اوضاع خونه اینطور وخیم نمیشه
 آره باید آروم بگیرم شاید بدون اینکه بفهمم همه چیز روبراه بشه

روزا تند تند میگذره

سخت نگیر بزار یکم بهم ریخته باشه، من اگه از گوشه از پذیراییم که اسباب بازی بچه ها پهنه واست عکس بدم کلی به خودت امیدوار میشی

دیگه به اینکه رو کابینتا تمیز باشه و ظرف نشسته نداشته باشیم و دستشویی تمیز باشه قانع ام 

آخ آبگینه جانم
تو که با دو تا فسقل و سر کار رفتن نمیدونم چطور خودتو به کارهات میرسونی
اصلا نمیتونم تصورش رو هم بکنم
ای جانم خدا حفظ کنه گل پسراتو

زندگی رو سخت نکن غزل بانو 

بشین اندکی دمنوش بنوش... فکرت رو از کارهایی که همیشه هستن و هیچوقت قصد تموم شدن ندارند خالی کن 

وقت برای انجامشون همیشه هست ولی برای یه لحظه لذت از زندگی و عشق کردن شاید وقت کم بیاریم گرچه به خیالمون داریم زندگی میکنیم ؛)) 

 

 

میدونی از فکر این که بخواد برام مهمان بیاد و من نتونم خونه رو به حدی برسونم که دلم میخواد حالم بد شده بود
حالا ولی هم احتمال داره نیان
هم یه فکری به حالش می کنم دیگه :)))
باید با خودم مهربونتر باشم :)

خونه‌ای که بچه کوچیک داره جمع نمیشه 

تمام 

😂

یعنی وقتی کامنتت رو خوندم یه خنده ای اومد روی لبهام
حالم رو بهتر کرد واقعا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تازگی اینجا نیاز روح من است
.
.
.

به قول ماه کوچکم "قدرت جادویی، درونتِ"


من در بلاگ اسکای

https://life-time.blogsky.com/
Designed By Erfan Powered by Bayan