به وقت زندگی

این زندگی تازه و آرام

هستی اندیشی

نیلوفر

 

مرگ در تمام طول عمر ما جاریست

هر لحظه از عمرِ ما به یک اندازه در روند مرگ تاثیر دارند

رواقیون معتقدند همه چیز در حال حرکت به سوی مرگ است

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد .... در خرابات بگویید که هوشیار کجاست  

تنها در رویارویی بامرگ است که خودِ انسان متولد میشود

فقط کسی از طعم واقعی زندگی لذت می برد که آماده دست کشیدن از زندگی باشد

عطر زندگی

انگوری

 

زندگی اگر پیچیدن بوی خوش یک عالم سبزی تازه توی خونه نیست پس چیه؟ 

زندگی اگر مزه شور پنیر لیقوان وقتی که داری جا میدی توی ظرف، توی دهنت نیست پس چیه؟

زندگی اگر خوردن یک عصرانه سه نفری توی اتاق خواب نیست پس چیه؟

زندگی اگر خسته و له بودنای آخر شب از انجام یک عالم کار مفید در طول روز نیست پس چیه؟

زندگی اگر ریخت و پاش های یک دونه دختر مو طلایی نیست پس چیه؟

زندگی اگر رفتن داخل مغازه خرت و پرت فروشی شلوغ سر خیابون؛ پس از یک سال و نیم نیست پس چیه؟؟

زندگی اگر خریدن یک بطری اسپری کوچولو با طرح قلب که روش نوشته you با دیدنش بعد از خریدن پس چیه؟

زندگی اگر درخواستهای ماهِ کوچک زندگیت برای تام‌پُرو (تام هیرو) نیست پس چیه؟

زندگی اگر نوشتن درونیاتت داخل دفتر خاطراتت نیست پس چیه؟

زندگی اگر دریافت یک عطر خوش بو به مناسبت تولدت از نزدیک‌ترین دوست این روزها و غربت نیست پس چیه؟

زندگی اگر صدای شنیدن صدای سر حال عزیزانت نیست پس چیه؟

زندگی اگر خوردن دو بشقاب لبریز از آش رشته نیست پس چیه؟

زندگی اگر کنار اومدن با خودن و مهر ورزیدن به خودت نیست پس چیه؟

زندگی اگر تلاش برای بهتر بودن و بهتر شدن نیست پس چیه؟

زندگی اگر رفتن زیر دوش بعد از انجام کلی کار و له بودن از خستگی نیست پس چیه؟

زندگی اگر رضایت آخر شب، لحظه خواب از خودت و عملکرد روزانه ات نباشه پس چیه؟

زندگی اگر نوشتن و خونده شدن نباشه پس چیه؟

زندگی اگر صدای ناز کردن دردونه ات موقع خواب توی بغلت نباشه پس چیه؟

زندگی اگر بیدار شدن تو نیمه شب با صدای نور چشمت نباشه پس چیه؟

زندگیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

هر که دل‎‌آرام دید، از دلش آرام رفت

 

طبعیتِ بودا که به کل جهان راه میابد؛ همین حالا و در همین جا وجود دارد. من شایستگی این عملکرد را به همه موجوداتِ صاحبِ ادراک تقدیم می کنم. ما با هم آزادی را خواهیم شناخت.

 

این کلمات در مورد همه کس و همه چیز صدق می کند. شما اگر احساس راحتی بیشتری می کنید؛ می توانید به جای طبیعت بودا، کلمه محبت یا خدا یا مسیح یا قدرت های مافوق یا هر شخص یا مفهوم معنوی دیگر را جایگزین کنید. این مهم نیست. آن را هر چه بنامید معنایش یک انرژی مهربان، عاقل و مشفق است. شاید با ویژگی هایی ورای قدرتِ ادراکِ ما که همه اتم ها مولکول ها و ذراتِ دارای انرژی در کل جهان را سرشار میکند. به عبارت دیگر، انرژی که از آن ساخته شده ایم و به حرکت درآمده ایم. این انرژی، این طبیعت بودا یا مسیح یا خدا یا محبت همین حالا و همیشه و در اینجا و در همه جا وجود دارد. شما می توانید عملکرد زندگی روزانه تان را با روشی همدلانه برای پیشرفت همه موجودات دارای ادراک یعنی همه موجوداتی که آگاهی دارند؛ تقدیم کنید. با هم. زیرا همه ما به یکدیگر مرتبط هستیم می توانیم آزادی را تجربه کنیم. آزادی به معنای خلاص شدن از  فرایند تولد و مرگ و تولد دوباره. به نحوی که بتوانیم از مدرسه ای که آن را زمین می نامیم فارغ التحصیل شویم. این دو کلمه "با هم"؛ همین دو کلمه ساده تعیین کننده است.

در جمع آمدن یک گروه، انرژی خاص و مقدسی وجود دارد. این تصادفی نیست. تقارن زمانی هم نیست. که عده معینی از افراد در زمانی مشخص و برای یک هدف جمعی دور هم جمع می شوند. بعضی از شرکت کنندگان کارگاه هایم می توانند ریسمان های ابدی پیچیده ای که همه ما را بهم وصل میکند را درک کنند. بعضی دیگر که خودشان را غریبه می دانند می بینند که در طول زندگی صمیمانه به یکدیگر مرتبط هستند.

غریبه ای وجود ندارد. جدایی در کار نیست. هیچ کس تنها نیست. آنها قبل از اینکه حتی در یک جا جمع شوند به هم مرتبط بوده اند و توسط نیروی هماهنگ کننده ای قوی به سمت یکدیگر کشیده شده اند. مثل این است که جاذبه ای کیهانی آن روح های معینی را که برای آن کارگاه لازمند به سمت یکدیگر جذب می کند.

این دعای کوچک چقدر مهم است.

"معجزه وجود دارد"

 

 

He who cannot boast cannot succeed

شروع

 

از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجم

بعد از چند سال دوباره من و تاریکی و سکوت نیمه شب خونه، پلی لیست شادِ جدید، لپ تاپ و تایپ اون مطالبی که خوراکِ من و این روزهای منِ

بماند به یادگار؛ باشد که این گام کوچک، نقطه عطفی باشد برای رسیدن به آرزوهای بزرگ

این بار با همیشه فرق می کنه. چون من دیگه اون غزل قبلی نیستم و این اون راهی نیست که قبلا رفتم

این بار پر از عشقِ این مسیر و یک عالم چیزهای دیگه که قبلا در من نبود

همه چیز رو از نو شروع کردم و موفق ترین میشم

این خط، این نشون

زنده باد خودم

آرایشگاه تولدی

دوست داشتن خود

 

در این لحظه اونقدر خر کیفم که وصف نشدنی هستش :)))

چرا؟ چون بعد از سه چهار سال که فکر میکردم باطری لپ تاپ خراب هست و انداخته بودمش توی کشو لوازمات الکترونیکی؛ با این برق رفتن ها همسر گفت چرا امتحانش نمی کنی؟ و الان من با شارژ باطری نشستم روبروی کولر که نمیرم از حرارت 

تف تو روی ....

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

مکالمات مادر دختری

خوابیده روی زمین و من خم شدم روش و بغلش کردم و حال ببوس کی نبوس. خیلی بی مقدمه میگه: "اگر من دوستت نداشتم چی کار می کردی؟"

با مکثی بهش میگم: "باز هم دوستت داشتم و برات همه کاری می کردم. اگر من تو رو دوست نداشتم چی کار میکردی؟"

ماهک: "برات هیچ کاری نمی کردم"

دریچه ای نو به زندگی

مسیری روی آب

 

اندیشه‌ی ماهیت‌گرا ذات انسان را تثبیت شده می دانست و به او به عنوان مکانیسم حق درک مستقیم از دنیای اطرافش را نمی دهد در حالیکه پدیدار شناسی می گوید انسان در حال تجربه ، ظهور و "شدن" است و انسان قدرت خلق خویشتن را دارد و به گفته ی سارتر:"وجود مقدم بر ماهیت است".

 

خرابکاری سه نفره

 

ماهک مشغول بازی با نرم کننده خودش و اسپری دو فاز منِ. یک وقتایی چنان مشغول بازی میشه که دیگه حواسش به هیچ چیز نیست. صدای همسر از اتاق میاد که با پدرش در مورد مالیات زوری که مجبور به پرداختش هستیم صحبت میکنه و من با یک حال خوب قشنگی نشستم از قشنگی  های زندگی بنویسم.

فقط و فقط ماهک

خیلی از چیزهایی که میخوام در مورد ماهک بنویسم رو به یک ساعت نمی کشه فراموش می کنم و بعد هی فکر می کنم چی گفت که حیرت کردم؟ چی گفت که مردم از خنده؟ اما یادم نمیاد. با این حال ...

 

دو هفته قبل رفتیم کوه. موقع برگشت بوی جوجه فضا رو پر کرده. ماهک میگه همه جا رو به بو کشیدن :)))

 

نی رو جلوی صورتم تکون میده. هر چقدر می گم نکن گوش نمیده. میگیرم ازش و میگم این درازه کار بدیه. میگه خودت درازی

 

شیطنت میکرد همسر بهش میگه این کار خطرناکِ. میگه خودت خطرناکی 

تازگی اینجا نیاز روح من است
.
.
.

به قول ماه کوچکم "قدرت جادویی، درونتِ"


من در بلاگ اسکای

https://life-time.blogsky.com/
Designed By Erfan Powered by Bayan