به وقت زندگی

این زندگی تازه و آرام

۸۷. تلو تلو

جلسه دوم شنای ماهک، به من خیلی خوش گذشت چون توی یک جمع پنج نفره نشسته بودم و کلی خندیدیم. فقط وقتی من و شری رفتیم بچه ها رو بفرستیم داخل عاطی سریع جای من نشسته بود که من نتونم کنار شری بشینم. همسر کفت این بچه بازیا مال سن های کمتره نه شماها. 

 

 جلسه سوم حسابی خورد تو ذوقم. چون اونا تو لابی استخر نمونده بودن. چهارتایی نشسته بودن تو ماشین خواهر شری و خوب جایی برای من نبود و البته کسی هم حرفی نزد. من هم با همسر یه مهستان گردی کوچولو کردم.

 

از جلسه بعدش خواهر شری و بهار سانس بچه هاشون عوض شد. شری به مربی زنگ زد که این تایم خیلی بد و شلوغه و زنگ زد خبر بده که مربی چی گفت. بعد ته حرفاش گفت: "دوستام به من گفتن تو دوست جدید پیدا کردی و میخوای با اون باشی و منم گفتم نه بابا غزل این مدلی نیست که بخواد جای شماها باشه  و ناراحتم نمیشه. ما شنبه ها با همیم. روزای استخر هم با شمام" ازش تشکر کردم که واضح حرفش رو زد. قطعا یک دوست چند ماهه نمیتونه در حد دوستای چند ساله ای که تو گروه درمانی از جیک و پوک هم با خبر شدن و دوست شدن باشه. از جلست بعد معذب بودم و اگر نمیدیمشون هم تماسی نمیگرفتم. ولی امروز که برای کارت منتظر بودم و بهش گفتم همسر نیومده، انتظار نداشتم که شری بگه فعلا و با دوستش برن. یه حس بدی پیدا کردم و مطمئن شدم اونی که به دوست جدید (یعنی من) اعتراض داشته عاطی بوده و جلسه دوم درست فهمیدم که جای من نشسته که من کنار شری نباشم. الان می فهمم از لحاظ شهودی خوب انرژی ها رو دریافت میکنم و حس های خوب یا بدی که به آدما پیدا میکنن بی جا نیست. البته تا جایی که نیدونم این حس شهودی در همه هست ولی اونقدر ازش استفاده نکردیم که اونم کم قدرت شده

 

من شنبه ها کنار شری کلی حس خوب تجربه میکنم و با اینکه دیروز گفت که عاطی همیشه کلی درد دل داره و زندگیش چند سال گذشته پر از چالش بوده و میدونیم که درد دلها خصوصی اند ولی این رفتار ناراحتم میکنه.

 

تنها تفاوتم با قبل اینه که خودمو کم نمی بینم. سعی کردم قضاوتش نکنم ولی به نظرم عاطی شبیه دوست نمای دوران دانشگاه من انحصار طلب و حسوده وگرنه هفته ای چند بار واسه شنا شری رو میبینه چرا باید بخواد تمام جلسه ها با اون تنها باشه.

 

باید کم کم برم تا کمک کنم ماهک دوش بگیره و لباس بپوشه ولی حسم بده و اصلا بلد نیستم حفظ ظاهر کنم و خودمو خوشحال نشون بدم.پاشم برم که اینا برای فاطی تنبون نمیشه

 

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تازگی اینجا نیاز روح من است
.
.
.

به قول ماه کوچکم "قدرت جادویی، درونتِ"


من در بلاگ اسکای

https://life-time.blogsky.com/
Designed By Erfan Powered by Bayan