بالاخره بدو بدوهای شهریور با یک سفر کوتاه دوست داشتنی تمام شد و من له، خسته و سرشار از حسهای دوست داشتنی، چایی به دست لم میدم روی شزلون و انگار که بار سنگینی از دوشم برداشته شده احساس سبکی دارم.
غ ز ل واره:
+ سفرمون خیلی خوب بود فقط حیف که بارون زد تو پرمون و نتونستیم خوب بگردیم و نتونستم یک دل سیر دریا رو ببینم
+ مرسی غزلکم برای همه بدو بدوها و تلاشهای فشرده این ماه
+ آخ جون فردا میتونم با خیال راحت و فراغ بال ایمیلهامو جواب بدم
+ خدایا جقدر خوشحالم که به روتین نرمال زندگیم برمیگردم
- سه شنبه ۲۸ شهریور ۰۲