چه حسی فوق العاده تر از اینکه با رسیدن مهمونات تمام خستگیات در بره و وقتی خونه غرق سکوت و تاریکِ یواش بخزی روی تخت تمیزت و نفس راحتی بکشی که اگرچه کارهات تمام نشد اما همه چیز خوب برگزار شد و بسیار خوش گذشت.
غ ز ل واره:
+ نسرین عجیب دوست داشتنی، مهربون و محتاطه. صد بار گفته زحمت آوردیم خسته ات کردیم. اما من ته دلم غنج میره که دارمش و الان بعد از هشت سال بالاخره جور شد که بیان
+ چقدر حرص خوردم و استرس کشیدم این مدت اما الان که پشت سرم رو نگاه میکنم این شهریور یکی از شیرین ترین شهریورهای زندکیم بوده اگرچه در اون لحظه ها شاید متوجهش نبودم.
- جمعه ۲۴ شهریور ۰۲