من دارم همه تلاشم رو می کنم
اما حقیقت یک جمله است
"حالم خوب نیست"
اگر خوبه...
پس چرا سرم اینقدر می سوزه؟
چرا توی شونه هام حالش خوب نیست؟
باید یک اعترافی بکنم
من به طرز وحشتناکی از این قرصا می ترسم
باهاشون دوستم
اما می ترسم از روزی که قرار باشه قطع شون کنم
و بدنم، درونم واکنش های شدید نشون بده دوباره
این قرصا به من خیلی کمک کردند اگرچه اوایل خودشون یک سر عذاب آور ماجرا شدند و حالم رو بدتر کردند
خدا رو شکر می کنم که الان فقط سرم می سوزه و کمی حساسیت هام شدید شده
اما سر پپا هستم
ولی واقعا از تکرار روزهای وحشتناک پارسال ترسیدم
هیچ اتفاق ناگواری نیفتاده
شاید اصلا تنها دردم دلتنگی برای مامان اینا باشه
الان نُه ماهه هیچ کدومشون رو ندیدم
خیلی خیلی زیاد دلم میخواد کار ترجمه رو به سرانجام برسونم. میدونم زمان زیادی لازم داره اما دلم میخواد بتونم خیلی زود تمامش کنم
با این حال اونقدر بهم ریخته ام که مجبورم فعلا چشمم رو به روش ببندم
سرم خیلی می سوزه
یک دنیا کار دارم
و دلم گریه می خواد تا کمی سبک بشم.
اما گریه هم نمیاد
لحظه شماری می کنم واسه اصفهان رفتن اگرچه اون مدلی که همسر میگه بریم محل کارش و از اونجا بریم اذیت می شم.
امیدوارم این بار یک روز قبل از رفتن ساکم رو کامل بسته باشم و تا دقیقه نود بدو بدو نکنم
- سه شنبه ۶ مهر ۰۰